روزی افرادی که باورتان نداشتند
داستان آشنایی شان با شما را برای
دیگران
تعریف خواهند کرد.
آن سر مو مانند خنک را روی ناخن هایم میکشم.حسی سرشار از لطافت به من میدهد.
حسی که هر غمی در مقابلش هیچ کم می آورد.
به بالکن میروم
برای گلدان هایم موزیک می اندازم.
یه چتر خیس و دریا کنار و پرسه های عاشقانه...
به پنجره بالکن می نگرم.
بسی این ابر ها تند می رفتند.اما حرکت تندیشان را هیچکس متوجه نمیشود.
روی آنتن همسایه روبرو پرنده ای نشسته بود.
به دور برش نگاه می کرد.
و پرواز کرد و در افق از دید چشمانم گم شد.
لیوان داغ شکلات داغم را در دست میگیرم و لب پنجره
می ایستم.
بیسکوییت را دردهان میگذارم
بعد طمع شیرین شکلات داغ را می چشم.
زمین خیابان جلوی چشمم هنوز از باران دیشب
خیس است.
به اتفاقات آن روز فکر می کنم.
طعمش آنقدر تلخ است که هیچ شیرینی برای من از بین نمی بردش
.برای من شکست خوردن سخت است
اما
برای من
نه
من شاید شکست بخورم اما بلند میشوم لباسم را می تکانم و
دوباره ادامه می دهم.
چون هیچ چیز مرا از هدفم
نمی تواند
منحرف کند.... یادداشت های یک دختر...
ادامه مطلبما را در سایت یادداشت های یک دختر دنبال می کنید
برچسب : لاک قرمز و مشکی,لاک قرمز و سفید,لاک قرمز و طلایی, نویسنده : 2yaddashthayyekdokhtar9 بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 17:24